شخصی سر کلاس ریاضی خوابش برد. زنگ را زدند
بیدار شد و با عجله دو مسئله را که روی تخته سیاه نوشته شده بود یادداشت
کرد و با این «باور» که استاد آنرا به عنوان تکلیف منزل داده است به منزل
برد و تمام آنروز و آن شب برای حل کردن آنها فکر کرد....مطمئن بود اگر
مسأله ها را حل نکند ، نمره کلاسی اش را از دست می دهد . هیچیک را نتوانست
حل کند. اما طی هفته دست از کوشش برنداشت. سرانجام یکی از آنها را حل و به
کلاس آورد. استاد به کلی مبهوت شد زیرا آن دو را به عنوان دو نمونه ازمسایل
غیر قابل حل ریاضی داده بود .
فکر می کنید که آن دانش آموز چگونه
توانست این مسأله را حل کند ؟ او کاری را با موفقیت انجام داد که گمان می
کردند غیر ممکن است ، در حالی که او باور داشت ممکن است . نه تنها باور
داشت حل مسأله ممکن است ، بلکه باور داشت اگر مسأله را حل نکند ، نمره
کلاسی اش را از دست می دهد . اگر او می دانست این مسأله حل نشدنی است ،
هرگز پاسخی برایش نمی یافت .
![](http://s2.picofile.com/file/7654722361/424377_10151460590199319_370736013_n.jpg)
ادامه مطلب ...